بهراد پیکاسو....
پسرکوچولوی من امروز کلی نقاشی کرد و البته فقط این روی کاغذ ختم نشد و روی دست و پا صورت هم بود به قول بهراد نانو آخه به رنگ بازی میگی "نانو" خلاصه ١ساعت نانو بازی تو برای من چند ساعت تمیزی داشت.. راستی هفته ی قبل نامزدی خاله پریسا بود این هفته هم برای تبریک رفتیم خونشون و یه شب هم باهاشون رفتیم شام بیرون و خیــــــــــــــــــــــــــلی بهمون خوش گذشت و کلی خندیدیم تو هم به آقا اشکان می گفتی عمو (ایـــــــشاالله خوشبخت شی دوست جـــــــــــــونم) راستی دوستای گلم عذاداری هاتون قبول تورو خدا برای ما هم دعا کنید ...
نویسنده :
♥مامان فاطمه♥
9:28
روز جهانی حضرت علی اصـــغر و 20ماهگی
صدای لالایی میآید: صدای لای لای علی اصغر… لای لای گل پَر پَر… بخواب مادر بخواب مادر… دیروز روز جهانی ٦ماهه ی کربلا بود و منم تورو نذر این ٦ماهه کردم که سالم به دنیا بیای و هر سال بهش قول دادم تو این روز ببرمت تو این جمع قشنگ و نذری پخش کنم و امســــــــال هم خدا بار دیگه این سعادت رو نصیب ما کرد و با هم بعد ناهار با مامان اختر و زن عمو مریم رفتیم مسجد جامع شهر تو هم مثل ســـال گذشته اون لباس خوشگلت رو تنت کردی و خیلی آقا بودی و اصلا اذیتم نکردی و اونجا دوست داشتی با بچه ها بازی کنی و اونجا یه ماشین کوچولو قرمز بهت هدیه دادن و تو هم کلی ذوق کردی و خوشحال شدی و آخر مجلس هم نذری ها رو پخش کردم و خانمی رو دیدم که اومد و گفت پارسال تو ای...
نویسنده :
♥مامان فاطمه♥
9:28
فعالیت های 20ماهگی بهراد من
وای که دلم قدر یه دنیــــــــــــــــــــــــــــا براتون تنگ شده و بود و این روزها شدیدا درگیر مسائل مختلف خوب بد بودیم مهمونی رفتن و مهمونی دادن و مریض شدن بهراد و ....خلاصه اینکه همه ی اینا دست به دست هم داد تا ما تو این چند روز پست جدید نذاریم و اینم بگم که خودم کلی عذاب وجدان داشتم واسه این تاخیر بزرگ و ممنونم از دوستای گلم که جویای احوالمون شدن غیبت من باعث نگرانیشون شد و حالا آقا بهراد ٢٠ماهه ی مامان: عاشق فوتبال بازی کردن که این روزا واقعا داره تو این بازی حرفه ای میشه و خیلی جالب که حتی برگردون هم می زنه و تو خونه و هر جای دیگه دنبال توپ های خودشه و به توپ همون توپ میگه.... عاشق دستگاه تن...
نویسنده :
♥مامان فاطمه♥
9:28
فعالیت های 20ماهگی بهراد من
وای که دلم قدر یه دنیــــــــــــــــــــــــــــا براتون تنگ شده و بود و این روزها شدیدا درگیر مسائل مختلف خوب بد بودیم مهمونی رفتن و مهمونی دادن و مریض شدن بهراد و ....خلاصه اینکه همه ی اینا دست به دست هم داد تا ما تو این چند روز پست جدید نذاریم و اینم بگم که خودم کلی عذاب وجدان داشتم واسه این داخیر بزرگ و ممنونم از دوستای گلم که غیبت من باعث نگرانیشون شد و جویای احوالمون شدن و حالا آقا بهراد ٢٠ماهه ی مامان: عاشق فوتبال بازی کردن که این روزا واقعا داره تو این بازی حرفه ای میشه و خیلی جالب که حتی برگردون هم می زنه و تو خونه و هر جای دیگه دنبال توپ های خودشه و به توپ همون توپ میگه.... عاشق دستگاه...
نویسنده :
♥مامان فاطمه♥
18:29